Blog . Profile . Archive . Email  


.

             

ازان روزی که سربازی به پاشد

     ستم برمانشدبردختران شد

بسوزدانکه سربازی به پاکرد

            تمام دختران را چشم به راه کرد

بسوزدانکه سربازی بناکرد

        توراازمن مراازتوجداکرد

گروهبانان مرا بیچاره کردند

             لباس شخصی ام را پاره کردند

                                     

به خط کردندتراشیدندسرم را

     لباس اش خوری کردندتنم را

هرروز تنگ غروب توسربازی

      صفاداره لب مرز تیراندازی

تاچهل چراغ پادگان روشن میشه

       سردیگ عدسی غوغامیشه

 توی دیگ عدسی افتاده یک مگس

      بخورم یانخورم گرسنه می مونم

                                   

قدراش ننه ام رو حالا می دونم

    سرپستم رسیدم خوابم امد

محبت های مادرم یادم امد

نوشتم نامه ای بابرگ چایی

      کلاغ پرمی روم مادرکجایی

نوشتم نامه ای بابرگ انگور

        جداگشتم دوسال ازخانه ام دور

                                 

به صف کردندتراشیدندسرم را

           لباس ارتشی کردندتنم را

الهی خیرنبینی سرگروهبان

که امشب کردی تومرانگهبان

         

شب امتحان توخوابگاه دخترا وپسرا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

شب خوابگاه دخترا سکانس اول:

دختر(شبنم)نامی باچندکتاب در دستش وارد واحد دوستش (لاله)می شودو اورا

درحال گریه می بیند.

شبنم:وا!...خاک برسرم!چراداری مثل ابربهارگریه می کنی؟!

لاله :خدامنو می کشت این روز و نمی دیدم(همچنان به گریه خود ادامه می دهد)

شبنم:بگوببینم چی شده.

لاله:چی می خواستی بشه؟امروز نتیجه امتحان(اناتومی)رو زدن توبرد.منی که از

6ماه قبلش کتاباموخورده بود منی که به امید20 سرجلسه ی امتحان نشسته بودم

دیدم نمره ام شده 19!!!!!(برشدت گریه افزوده می شود)

شبنم:(اورادراغوش می کشد)عزیزم...گریه نکن.می فهممت.دردبزرگیه!(بغض

شبنم نیزمی ترکد)بهتره دیگه غصه نخوری خودتو برای امتحان فردا اماده کنی

درس سخت وحجیمیه می دونی که؟

لاله:(اشک هایش را ارام ارام پاک می کند)اره می دونم.امامن اونقدر سرماجرای

امروزدلم خون بودوفقط تونستم8دوربخونم!می فهمی شبنم؟فقط8دور...(دوباره

صدای گریه اش بلندمی شود)حالاچه جوری سرموجلوی نازی و دوستاش بلندکنم!!؟

شبنم:عزیزم...دیگه گریه نکن.من و شهره هم فقط7-8دورتونستیم بخونیم!ببین!ازبس

گریه کردی ریمل چشمای قشنگت پاک شد!گریه نکن دیگه.فکرکردن به این مسائل

که می دونم سخته فایده ای نداره ومشکلی رو حل نمیکنه. 

لاله:نمی دونم چراچندروزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره مثلا امروز صبح ساعت

5/7بیدارشدم باورت میشه؟(درهمین حال صدای جیغ و شیون ازواحدمجاوربه گوش

می رسداسترس عظیمی وجودشبنم ولاله را دربرمی گیرد!دختری به نام(فرشته)

بااضطراب وارد اتاق می شود)

شبنم:چی شده فرشته؟!

فرشته:(بادلهره)کمک کنید...نازی داشت واسه بیستمین بارکتابشومی خوندکه یک

دفعه ازحال رفت.

شبنم:لابدبه خودش خیلی سخت گرفته.

فرشته:خوب منم 19 بارخوندم.این طوری نشدم!سریع ببریمش دکتر.

(وتمام ساکنین ان واحدسراسیمه برای یاری (نازی)ازاتاق خارج می شوند.چراغ ها

خاموش می شود.)

                  

شب امتحان خوابگاه پسران سکانس دوم:

(دراتاقی دوپسربه نام های (مهدی وارمان)درازکشیده اند مهدی درحال نصب برنا

روی لپ تاپ وارمان مشغول نوشتن مطالبی روی چند برگه است.درهمین حال

واحدی شان(میثاق)درحالی که باموبایلش ورمی رودوارد اتاق می شود.)

میثاق:مهدی...شایعه شده فردا امتحان داریم.

مهدی:نه!راسته.امتحان پایان ترمه.

میثاق:اوخ اوخ من اصلا خبرنداشتم.چقدر زود امتحاناشروع شد

مهدی:اره...منم یه چند دقیقه پیش فهمیدم.حالاچیه مگه؟نگرانی؟مگه توکلاستون

دخترندارید؟!

میثاق:من ونگرانی؟عمرا!!(به ارمان اشاره می کنه)وای وای نیگاش کن.!چه خرخونیه

این اقاارمان!ببین از روی جزوه های زیرقابلمه چه نتی برمی داره!!

ارمان:توهم یه چیزی میگیا!این برگه های تقلبه که10دقیقه ی پیش شروع به نوشتنش

کردم.دخترای کلاس مامثل دخترای شماپایه نیستن.اگه کسی بهت نرسوندبایدیه قوت

قلب داشته باشی یانه؟!کارازمحکم کاری....

مهدی:(همچنان که درلپ تاپش سیرمی کند)ارمان جون....اگه واست زحمتی نیست چند

تابرگه واسه منم بنویس.دست درست.!

(درهمین حال صدای فریاد وهیاهویی ازواحد مجاوربلندمی شود.پسری به نام(رضا)با

خوشحالی وسط اتاق پرید.)

میثاق:چت شده؟روی زمین بندنیستی!؟

رضا:پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهدی:اصلاهواسم نبودوتوپ تانک فشفشه!!!استقلال قهرمان میشه خدامیدونه که حقشه

....(تمام ساکنین ان اوحدبرای دیدن ادامه ی مسابقه به اتاق مجاور می شتابند.چراغ

روشن می ماند.)

           

جملات پرکاربرد ایرانی ها:

1-هوی گوسفندچه خبرته!!؟؟؟

گوسفند دراصل به موجودی پشمالووبی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش

رادرشهرگزارده(همون دهاتی)ولی ماامروز به رانندگانی که چراغ قرمز را رد می کنند,

رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ وجهت یاداوری خاطره حنابندان مادربزرگشان

بوق های ممتدمی زنند,عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوندویا صف اتوبوس را رعایت

نمی کنند,بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنندوکسانی که موقع راه

رفتن پای دیگران را لگدمی کنند می گوییم :هوی گوسفندچه خبرته!!؟؟

                                                                 

2-خفه شو اشغال عوضی بی شعور!

غیرممکن است شمادخترباشیدوتابه حال این جمله رانگفته باشیدچون غیرممکن است که

تابه حال هیچ پسری به شماتیکه ننداخته باشد.درهرصورت تجربه نشان داده است دخترانی

که اینگونه فحش های رکیک رامی دهند دربین پسران طرفداران بیشتری دارند!

پس دفعه ی بعدی که یک نفردرخیابان به شماچیزی گفت به جای به کار بردن این جمله

رکیک خیلی راحت بگویید مزاحم نشواقامن شوهر(ویانامزدویاهرکلمه ی مشابه دیگری)دارم.

                                                                    

3-ازهمه پسرها متنفرم!

ازانجایی که تب پیدا کردن بوی فرند(BF)دربین دوشیزگان دبیرستانی بسیاررواج پیداکرده

ویک جورایی ازنان شب هم برای این عزیزان واجب تراست وازانجایی که این نوگلان عمرا

به پسرپایین تراز25 سال پادهند وازانجایی که یک پسر25 ساله خیلی چیزهارامی داندولی

یک دختر16-17ساله خیلی چیزهارا نمی داندپس طبیعی است که این وسط چه کسی

بایدگرگ شودو چه کسی قربانی....

طبق امارهای گرفته شده99درصد دختران دبیرستانی قبل ازخوردن100 قرص دیازپام و

خودکشی این جمله را بیان می کنند:ازهمه پسرها متنفرم!

                                                              

4-الو! صدات قطع وصل میشه.برویه جاانتن داشته باشی!

طبق تحقیقات به عمل امده به طورمتوسط نیمی از زمان مکالمه باتلفن همراه در

اقصی نقاط کشورمون صرف گفتن جمله بالا میگردد.شایان ذکر است در پاره ای از موارد

جملات دیگری به جای جمله بالا به کار میروند که شامل همین مضمون هستند و عبارتند از:

قطع و وصل میشی حاجی ، نقطه کور ایستادی صدات نمیاد ، برو اون خطت رو بفروش

با پولش آدامس بخر، ای تو روح مخابرات و نیز مخابرات فلان فلان شده فلان زده فلان کش 

فقط بلده هی پول قبض بگیره!(به جای کلمه فلان فحش های مورد نظر را جایگذاری کنید)

                                                                       

5-آقای حسینی ، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟

منظور از جمله بالا مسابقات تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس(اعم از

مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی و کنار میزی و اشتراک یک سال پوشک My Baby

و دویست و چهل و نه تومان پول نقد و ...)و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با بهره هوشی

در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد.معمولاً عبارت

« آقای مجری میشه یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال توسط مجری بامزه

و تو دل بروی برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری 34 ساله و ترشیده و

یا کرم علی 14 ساله و محصل می باشند ، پرسیده میشود(نگاهی به شرایط سنی و

اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه،خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل

این برنامه ها کافیه). تا شرکت کننده محترم بتواند بعد از راهنمایی های مربوطه توسط

مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون تا گفتن جواب

مسابقه تغییر میکند) به جواب مورد نظر دست بیابد.  سوالات برنامه نیز می موضوعاتی

همچون  آرامگاه خواجه حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در

انسان چند تاست؟ ، علی دایی کیست ، چرا زن نمی گیری  و موضوعاتی از این

قبیل می باشد.

                                                                 

6-ای بابا!آقای راننده، من هر روز این مسیر رو با تاکسی میام.دیروز 250 تومان بود.

یعنی چی الان میگی باید 1250 تومان بدم؟!؟!  در جایی که گنجشگکان میومیو می کنند

و سگ ها جیک جیک  و گربه ها واق واق ، پس خیلی طبیعی است که صبح روز بعد کرایه

را چند برابر کنند! (شرمنده همه دوستان اگه این دو- سه تا جمله یه کم مبهم شد.

باور کنید نمی تونستم واضح تر از این بنویسم!)

                                                                         

7-آقای دکتر مریض تخت دو که دیروز عملش کرده بودین، همین الان تموم کرد!

آقا جان من اشتباهات پزشکی هم جزئی از عمل های جراحیه!به فرض هم که یه

دکتر متخصصی از هر 4 نفری که عمل می کنه 3 نفرشون میمیره.دلیل نمیشه که شما

فکر کنید این بنده خدا سواد نداره و به خاطر پارتی و رابطه و اینا مدرکش رو گرفته!

اصلاً اگه طرف آدم نکشه که بش نمی گن دکتر که! بابا جان اون یه چیزی حالیشه.

طرف دکتره ها! گیر نده عزیزم.برو ماستتو بخور.به توچه طرف چه جوری و از کجا

(منظور اوکراین نیست ها!) مدرکشو گرفته؟

                                                              

8-شلام ژن.اون پنژره رو ببند شوژ میاد!(یعنی:سلام زن.اون پنجره رو ببند سوز میاد)

بحمدالله در زمینه  اعتیاد و معتاد پروری توانستیم بترکونیم و موفق شدیم سن اعتیاد را

به حدود 14 الی 15 سالگی کاهش بدیم و اصولاً در این زمینه هیچ یک از استاندارد های

جهانی برای ما رقمی به حساب نمی آیند. در هر صورت جمله بالا یکی از پرکاربردترین

جملاتیه که هر روز میشنویم یا شاید هم خودمون به زبونش میاریم!

                                                                  


9-برخورد یک دستگاه مینی بوس با یک سواری حادثه آفرید!

خوب دیگه همه میدونیم خودرو هامون فرسوده اند و جاده هامون فرسوده تر

و رانندگانمون خواب آلوده تر!

                                                          

10-نریمان جان میشه با من ازدواج کنی؟!؟!؟

در این گیتی پهناور ، ما جوانان لایق و شایسته ای داریم که رویای ازدواج با آنان خواب

و خوراک را از هر دختری می رباید: براتعلی پتو زاده (معروف به براد پیت) ،

محمد رضا خان (یکی از شاهزاده های خاندان گلزاریه) ، جناب آقای علی سنتوری

(البته قبل از اینکه وارد فاز خماریجات بشوند) ، انریکه گیلاس سیاس! و .....

همگی در زیبایی و ملاحت سر آمد هستند ولی با تمام این حرفها بنده نگارنده-اگر حمل

بر خودستایی نشود-معتقدم حسن و جمالی که خداوند به این حقیر عنایت فرموده است

صد و بلکه هزاران مرتبه بیشتر از جوانان این عالم است(با نهایت تواضع بنده نگارنده)

لذا روزانه ده ها و بلکه هزاران بار با این جمله و درخواست روبه رو گردیده و چاره ای

ندارم جز اینکه انسان های بسیاری را از خود دلزده و غمگین نمایم زیرا همانطور

که میدانید راضی کردن همه آدمیان کاریست ناممکن!

        

 کامپیوتر زن است یامرد؟؟؟؟

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید

کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

کلیه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند

وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم

با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند

قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند

همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری

از آن نصیبتان می شدکلیه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند

به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد

کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد

کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند

همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید

      

چرا من ازدواج نکرده ام!(اززبان دخترخانم ها)

  اگر من هنوز ازدواج نکرده ام

   - تفصیر جوش های صورتم است که کسی از من خوشش نمی آید

 -  تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروس خون می روم و بوق سگ می آیم

و شانس دیده شدن را از دست می دهم .

 -تقصیر بابا ست که انقدر پول ندارد که چشم مردم در بیاید.

 - تقصیر پسر عموست که نفهمید عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان ها بسته اند .

-تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر

کسی جرات نکند از من خواستگاری کند .

  -  تقصیر مادر شوهر عمه است می دانم بخت مرا بسته است.

-تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند .

 -   تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند.

تقصیر تلویزوین است که تو تمام سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کند و

اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد.

-تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و

مردم را نسبت به ازدواج بدبین می سازند .

-تقصیر مجلس است که به جای اجباری کردن سربازی پسر ها را وادار به

ازدواج اجباری نمی کند .

   - تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع شن.

-    تقصیر ریئس جمهور است که نمی آید مرا بگیرد برای پسرش.

-تقصیر عراق است که کلی از پسر های اماده به ازدواج ما را به کشتن داد .

   - تقصیر انگلیس است این گفتن ندارد . همه می دادند همیشه و

همه جا کار کار انگلیس است.

-تقصیر سازمان ملل است که روی سر درش نوشته " بنی ادم اعضای یکدیگر اند"

اما مشخص نکرده من جیگر چه کسی هستم!!!

تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گم شده ام به هم برسیم.

  اصلا

    تقصیر خداست انگار یادش رفته جفت مرا بیا فریند
.



    

 

 

 

 



    

    

                                                              

ّ
نوشته شده در دو شنبه 11 / 4 / 1390برچسب:,ساعت 13:1 توسط ArianBlog| |


Power By: LoxBlog.Com